English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5917 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
demolition kit U جعبه وسایل تخریب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
containers U جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
container U جعبه حاوی وسایل جعبه اماد جعبه محفظه فرف
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
demolition kit U جعبه تخریب
modification kit U جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
adaptation kit U جعبه وسایل تطبیق دهنده
workbag U کیف مخصوص وسایل کار جعبه خیاطی
antimateriel ammunition U مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
packing U روکش یاغلاف جعبه بندی و جا دادن وسایل در یک فرف
anchor line extension kits U جعبه وسایل افزودن به طول کابل چتر نجات
bulk petroleum conversion kit U جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
destruction site U منطقه تخریب مهمات محل تخریب
underwater demolition U تخریب ضدزیردریایی تخریب موانع زیرابی
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
demolition target U منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
atomic demolition munition U خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
magazines U مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
magazine U مخزن مهمات ناو جعبه خزانه تفنگ جعبه خوراک دهنده
limber chest U جعبه حمل مهمات توپخانه جعبه پیش قطار
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
box pass U جعبه کالیبر جعبه پاس
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
degradation U تخریب
destroyed U تخریب شد
vandalism U تخریب
fail soft U تخریب
rupturing U تخریب
ruptures U تخریب
ruination U تخریب
rupture U تخریب
destruction U تخریب
demolitions U تخریب
demolition U تخریب
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
oil gear U جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
demolition belt U نوار تخریب
hard core U مصالح تخریب
criminal damage U تخریب جزائی
rupture U تخریب کردن
ruptures U تخریب کردن
cratering charge U خرج تخریب
destruction site U منطقه تخریب
demolition target U هدف تخریب
fail soft U تخریب تدریجی
destruct system U سیستم تخریب
destruction fire U تیر تخریب
destruction radius U حداکثرشعاع تخریب
rupturing U تخریب کردن
destructivity U قدرت تخریب
destructor U تخریب کننده
subversion U انهدام تخریب
destruct U تخریب کردن
rubble hard core U مصالح تخریب
demolitions U تخریب کردن
demolish U تخریب کردن
fail-safe U تخریب امن
fail safe U تخریب امن
demolition U تخریب کردن
oxidative degradation U تخریب اکسایشی
rheodestruction U تخریب جریان
demolishing U تخریب کردن
demolishes U تخریب کردن
demolished U تخریب کردن
bomb disposal U تخریب بمب
underwater demolition U تخریب زیرابی
dismantling shot U تیر تخریب کننده
vasto U حکم یا دستور تخریب
destruction area U منطقه تخریب مهمات
destruction radius U شعاع تخریب مین
concussion detonation U خرج تخریب ضربتی
demolition firing party U گروه مسئول تخریب
demolition belt U کمربند تخریب منطقهای
demoralization U تخریب روحیه کردن
concussion detonation U خرج اماده به تخریب
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
destroyed U ازبین رفت تخریب شده
xylotomous U دارای قابلیت تخریب چوب
petard U خرج تخریب دیواره و پایه پل
command destruct signal U علامت تخریب موشک با فرمان دور
inert ammunition U مهمات خنثی یا بدون خرج تخریب
cratering charge U خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
bomb cemetery U محل تخریب بمبهای عمل نکرده
countermine U سیستم تخریب مین به طور خودکار
property disposition U ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
command destruct signal U علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
mudcapping U نوعی روش تخریب صخرههای بزرگ به وسیله موادمنفجره
intruder operation U تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
charged demolition U مواد منفجره خرج گذاری شده و اماده تخریب
creptation U تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
demoralises U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralising U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralize U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralised U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizes U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
boxes U جعبه
chest set U جعبه
case U جعبه
box pass U جعبه رخ ده
cist U جعبه
air box U جعبه دم
cage U جعبه
hutch U جعبه
kit U جعبه
drawers U جعبه
kits U جعبه
drawer U جعبه
chests U جعبه
incasement U جعبه
chest U جعبه
box U جعبه
cages U جعبه
hutches U جعبه
cases U جعبه
hot bus bar U جعبه
tray U جعبه دو خانه
gear U جعبه دنده
trays U جعبه دو خانه
gearbox U جعبه دنده
geared U جعبه دنده
gears U جعبه دنده
black boxes U جعبه سیاه
showcase U جعبه اینه
showcased U جعبه اینه
showcases U جعبه اینه
showcasing U جعبه اینه
holdalls U جعبه هزارپیشه
soapboxes U جعبه صابون
soapbox U جعبه صابون
crankcase U جعبه کارتر
transmission U جعبه دنده
box U جعبه مقوایی
transmissions U جعبه دنده
black box U جعبه سیاه
cartons U جعبه مقوایی
carton U جعبه مقوایی
boxes U جعبه مقوایی
holdall U جعبه هزارپیشه
gearboxes U جعبه دنده
incase U در جعبه گذاردن
pouch kit U جعبه دارو
power pack U جعبه تغذیه
problem box U جعبه مساله
puzzle box U جعبه معما
repair kit U جعبه تعمیر
sandtable U جعبه شنی
shuttle box U جعبه دو سره
panel box U جعبه تابلو
output box U جعبه فیوز
outlet box U جعبه خروجی
incase etc U در جعبه گذاشتن
inductance box U جعبه اندوکتانس
jack box U جعبه اتصال
jardiniere U جعبه گلدان
jewel box U جعبه جواهر
mail box U جعبه پستی
mirror frame U جعبه اینه
outlet box U جعبه دیواری
skinner box U جعبه اسکینر
smoke pot U جعبه دودانگیز
steering gear U جعبه فرمان
socket box U جعبه پریز
sandboxes U جعبه یا گودال شن
zoom box U جعبه درشتنمایی
switching kit U جعبه اتصال
terminal box U جعبه کلم
terminal box U جعبه ترمینال
transmission case U جعبه دنده
watchcase U جعبه ساعت
workbox U جعبه ابزار
Recent search history Forum search
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1filter-based devices
1plastic safe
0coopling
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com